پنجشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۰

گریزی در مارکیسیزم

به میلاد اكبر ن‍‍ژاد

شاید تجربه ای این چنین وحشت بار در تقابل اتفاقی به نام شوروی هماره مارا به بازخوردی بی رحمانه در قضاوت نامی چون ماركس قرار می دهد اما لزوم و پاسخ این كه چرا  امروز این مقاله نوشته می شود مبحثی است بسیار باز كه از یك سوال آغاز شد.
من چرا یك ماركسیستم؟
تغییر در برابر ساختارهای اجتماعی و چپ بودن از همان دنده همیشگی، و چرا اینكه هنوز این نام  منتهی به سكوت میشود، از همان مفاهیم همیبشگی برگرفته می شود مدرنیسم /صنعتی شدن/ و تولید انبوه !
با تعریف ماركس اگر با این موضوع مواجه شویم كه مدرنیسم و صنعتی شدن جهان منجر به ساخت دو طبقه پرتولیا /كارگر/ و بر‍ژوا/سرمایه دار، صاحب سرمایه و كارفرما/ شده است و اكثریت ساخت اجتماعی این چنین متعلق به كارگران است چگونه با تولید  انبوه و ارزش گذاری مجازی پول در جامعه هیچ اتفاق و جنبشی از سوی كارگران را منجر نمی شود.
اینجا مبحث ایده الو‍ژی های مخرب از منظر ماركس مطرح می شود.  كه منشا آن را از بدو مسیحیت در نظر می گیرد" این بدین مفهوم نیست كه ماركس با خدا مواجه شده باشد " مسیحیتی كه به تهی دستان وعده ثروتی در بهشت می دهد و رنج دنیا را به مفهوم ساده به جهان دیگری كه در آن آسایش و رفاه جاودانه است  نوید می دهد. اما این ایده الو‍ژی های مخرب را می توان از عزل در نظر داشت كه باوری از منفذ  های طبیعی به انسان تزریق شده موجب ساخت قدرت  اجتماعی شده است. /هماره در طول تاریخ ما باوری را به یك زن دادیم كه موجود دوم است و این موجود باید زیبا بماند ؛ به واقع مردان این باور كه از منظر ماركس ایده الو‍ژی مخرب خطاب می شود را به زن تحمیل كردند تا قدرت اداره و تملك آن را در دست داشته باشند.
اكثریت ساخت اجتماعی كه به آن اشاره كردیم در معرض برخورد ایده الو‍ژی های مخرب موجب عدم اجماع و حركتی برای احقاق حق می شود! /در تقابل یك انسان از طبقه پرتولیا و برژوا همیشه جملاتی از این دست شنیده می شود او لیاقت این را دارد، فكر اقتصادی دارد و كار كرده است كه به طور مثال حال از بهترین اتومبیل ، خانه و ... برخوردار است ./ این از آن دست از ایده الوژی های مخرب است كه ماركس اذعان می كند.
حتی در تعریف امروزی در جامعه ایالات متحده امریكا از طبقه كه از 5 طبقه سخن می گوید /از زیر به بالا 1- بی خانمان 2- تهی دستان 3- متوسط 4-خرده ثرمایه دارها 5- گنده سرمایه دارها / عمده در آمد جامعه از غشر متوسط جامعه كه در اكثریت قرار دارند تامین می شود ؛ حال از منظر شهروندی از این طبقه او در حال پرداخت هزینه دوغشر تحتانی جامعه است بی آنكه متوجه این باشد كه ساخت و تصمیم دو طبقه فوقانی منجر به این اتقاق شده است . این نیز در زمره ایده الوژ‍ی های مخرب به حساب می آید.
بنابراین عدم ساخت جنبشی این چنین در نظام های سرمایه داری تزریق ایده الوژی های مخرب كه اجازه ایجاد آگاهی را در ذهن افراد می دهد ، است. نتیجه ای وحشتناك كه به عدم آگاهی منجر می شود.
و اما مبحث انسان به مثابه  كالا در تقسیم بندی ماركس
Use value مصرفی، exchange value مبادله ای و sign exchange نشانه ای مصرفی
در مصرفی ما كالایی را می خریم و از آن استفاده می كنیم ، در مبادله ما آن كالا را كه از آن استفاده كردیم می فروشیم  تا كمی از ارزش را باز گردانیم در نشانه ای ما آن كالا را نزد خود نگه می داریم و از آن استفاده نشانه ای می كنیم / مثال كتاب را در قفسه نگه می داریم تا در برخورد اجتماعی با خود تاثیر بگذاریم / نقد ماركس در اینجا به تعیین جایگاه ارزشی" اعتباری، كالایی" برای انسان است.
و اما رویای امریكایی كه در اینجا به مثابه یك ماركسیست با آن مواجه می شویم . هماره زندگی در جایی را به شما وعده می دهند كه برای ورود به آن شما از شانس  برخوردارید و درآنجا همه چیز برای رفاه وجود دارد. در آنجا كتابی به شما می دهند كه چگونه می توانید ثروت مند باشید ، این جا امریكا ست توهمی ساخته شده در ذهن انسانی كه در رویاهای دست ساز طبقات بالایی اجتماع گم میشود ودر جامعه مصرفی به محصولی برای بردگی تبدیل می شود.
این مقاله تاثیرگرفته از مباحثه با میلاد اكبرنژاد است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر