پنجشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۹۰

می ترسند!

کنار راهرو گاهی ایستاده ،تکیه که می دهند دست هایشان بر دستگیره تکان می خرد.

صورتشان را تکان می دهند

باد است؟

نه ؛ صورتشان عرق کرده است

فکر می کنند!

کنار راهرو گاهی ایستاده ،تکیه که می دهند دستهایشان را در جیبشان می گذارند و تکان می خورند.

به پنجرا زل می زنند.

آفتاب است؟

نه؛ دیشب خوابشان نبرده است.

می خندند؟

کنار راهرو گاهی ایستاده ،تکیه که می دهند سرشان را بر می گردانند..

روبروی پنجره لبخند می زنند

کسی آن سو است؟

نه ؛ خودشان را در شیشه می بینند

منتظرند!

کنار راهرو گاهی ایستاده ،تکیه که می دهند پاهایشان بر زمین نمی ماسد.

پشت به پنجره می ایستند

صدایی تکانشان می دهد

پنجره است؟

نه؛ در روبروست که باز شده و باد می آید.


۱ نظر: